-
ترول...
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 12:46
سلام امیدوارم خوب باشین امروز میخوام ترول بزارم خیلی دوسش دارم شاید بشه گفت یه طنزه تلخه ولی یه واقعیت!!
-
سیــــــ ــــگار هم نشدیم....
سهشنبه 5 اردیبهشت 1391 13:48
سیــــــ ــــگار هم نشدیم که تــــــــ ــرک کـــردنمون سخت باشه!! .....
-
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم....
شنبه 26 فروردین 1391 20:25
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم این درد نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم با پرتو ماه آیم و چون سایه دیوار گامی زسر کوی تو رفتن نتوانم دور از تو من سوخته در دامن شبها چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم فریاد ز بی...
-
به من محبت کن !
دوشنبه 21 فروردین 1391 00:40
کویر تشنه باران است من تشنه خوبی به من محبت کن ! که ابر رحمت اگر در کویر می بارید به جای خار بیابان بنفشه می روئید و بوی پونه وحشی به دشت بر می خاست چرا هراس ؟ چرا شک ؟ بیا که من - بی تو درخت خشک کویرم که برگ و بارم نیست امید بارش باران نو بهارم نیست حمید مصدق
-
M...
جمعه 18 فروردین 1391 21:36
چه انتظار عجیبی نشسته در دل ما ، همیشه منتظریم و کسی نمی آید ... حمید مصدق
-
نوروز گرامی باد....
شنبه 27 اسفند 1390 01:38
شیشه عطر بهار، لب دیوار شکست و همه جا پر شد از بوی خدا. همه جا آیت اوست... نوروزتون پیشاپیش گرامی دوستای عزیزم انشاالله سال خوب و پربرکتی باشه واسه همتون اول از همه هم سلامتی توش باشه براتون سر سفره هفت سین دعا یادتون نره ممنووووون
-
نمی دانی....
چهارشنبه 24 اسفند 1390 18:29
روزی مخاطب تمام جملاتت من بودم نمی دانی چه درد سختی است خلع مقام شدن نمی دانی چه سخت تر است دیدن ترفیع گرفتن دیگری !
-
چهارشنبه سوری....
دوشنبه 22 اسفند 1390 14:31
چنین گفت زرتشت: " که بسوزانید بدی را درآتش ، تا ز آتش برون آید نیکی" پس تو نیز چنین کن... پیشاپیش چهارشنبه سوری به همه ایرانیا مباااااارک
-
نـتــرس....
پنجشنبه 18 اسفند 1390 20:47
نـتــرس از هجــوم حـضورم .. چــــیزی جــز تـــنــهایی با من نیـــست ...
-
تمام می شود...
پنجشنبه 18 اسفند 1390 20:39
تمام می شود تمام ناگفته های من فقط چند نقطه چین باقی می ماند... تا حرفهای سادگی هایم را دوباره تکرار کنی...
-
" این نیز بگذرد .."
پنجشنبه 18 اسفند 1390 20:15
همیشه در سختی ها به خودم میگفتم : " این نیز بگذرد .." هنوز هم میگویم ... اما حال میدانم آنچه میگذرد عمرِ من است ، نه سختی ها !...
-
ماهی ها ، حوضشان بی آب است...
پنجشنبه 18 اسفند 1390 19:18
رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید ، عکس تنهایی خود را در آب ، آب در حوض نبود . ماهیان می گفتند: « هیچ تقصیر درختان نیست.» ظهر دم کرده تابستان بود ، پسر روشن آب ، لب پاشویه نشست و عقاب خورشید ، آمد او را به هوا برد که برد. به درک راه نبردیم به اکسیژن آب. برق از پولک ما رفت که رفت. ولی آن نور درشت ، عکس آن میخک قرمز در...
-
.....
دوشنبه 8 اسفند 1390 01:00
-
روشنایی....
جمعه 5 اسفند 1390 02:53
هرگز از سایه ها نهراسید سایه ها نشانه آن است که در همان نزدیکی روشنایی وجود دارد!
-
دلم هوای خودم را کرده است ..
دوشنبه 24 بهمن 1390 00:50
این روزها بیشتر از هر زمانی دوست دارم خودم باشم !! دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم و نه هراس از دست دادن را .. هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد دلم هوای خودم را کرده است ..
-
آهنگ زمستون...
یکشنبه 16 بهمن 1390 00:50
آهنگ زمستون از افشین مقدم خیــــــــــــلی قشنگه حتما گوش کنین زمستون تن عریون باغچه چون بیابون درختا با پاهای برهنه زیر بارون نمیدونی تو که عاشق نبودی چه سخته مرگ گل برای گلدون گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه واسه هم قصه گفتن عاشقانه چه تلخه چه تلخه باید تنها بمونه قلب گلدون مثل من که بی تو نشستم زیر بارونِ زمستون...
-
تـَــــــرک....
یکشنبه 9 بهمن 1390 02:03
مرا به تختم ببندید... و تَنــــــهایـم بگــذاریـد ... هَـــر چــه نـــالیــدَم و فـــــــریــــــــــــــــاد زدم بـــه ســــراغــم نـیــــــایـید ... مَـــــن دارم او را تـَــــــرک می کـــنـم ...!!!
-
ای جان..
سهشنبه 27 دی 1390 17:27
این عکسو میبینم یاد خودم میوفتم که به داداشم از این حرفا میزدم
-
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟......
سهشنبه 27 دی 1390 17:20
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟ بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !! بـاران کـه بـاریــد... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!!! ... خـورشـیـد کـه تـابـیـد... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!! اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!! او کـه رفـت، نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت....
-
حسرت...
یکشنبه 25 دی 1390 20:34
باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز بگذشته ای دور یاد عشقی که با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور فروغ فرخزاد
-
دل نیست کبوتر....
سهشنبه 20 دی 1390 18:17
ما چون ز دری پای کشیدیم ، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست ، نشیند از گوشه بامی که پریدیم پریدیم صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن گر میوه یک باغ نچیدیم نچیدیم رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
-
اگر می توانستم....
پنجشنبه 15 دی 1390 01:55
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود اگر دفتر خاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود اگر ذهن آیینه خالی نبود اگر عادت عابران بی خیالی نبود اگر گوش سنگین این کوچه ها فقط یک نفس می توانست طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد اگر آسمان می توانست ، یکریز شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد اگر رد پای نگاه تو را باد و باران از این...
-
ای کاش عشق را زبانِ سخن بود...
یکشنبه 11 دی 1390 17:24
آنکه میگوید دوستت میدارم خنیاگرِ غمگینیست که آوازش را از دست داده است . ای کاش عشق را زبانِ سخن بود... هزار کاکُلی شاد در چشمانِ توست هزار قناری خاموش در گلوی من . ای کاش عشق را زبانِ سخن بود... □ آنکه میگوید دوستت میدارم دلِ اندُهگینِ شبیست که مهتابش را میجوید . ای کاش عشق را زبانِ سخن بود... هزار آفتابِ...
-
نمیرسند...
سهشنبه 6 دی 1390 02:45
نمیرسند به هم دست اشتیاق من و تو که تو همیشه همانی که من همیشه همینم.... (محمد علی بهمنی)
-
قو...
جمعه 2 دی 1390 02:58
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی...
-
یلدا مبارک...
سهشنبه 29 آذر 1390 03:25
همه لحظه های پایانی پاییزتان ، پر از خش خش آرزوهای قشنگ .. یلدا رو به همه دوستای گلم پیشاپیش تبریک میگم همیشه شاد باشین چه قد دلم کرسی میخواد...
-
نرگس بیمار...
شنبه 26 آذر 1390 02:49
شعری زیبا از مرحوم مهدی حمیدی کار عمر و زندگی پایان گرفت کار من پایان نمیگیرد هنوز آخرین روز جوانی مرد و رفت عشق او در من نمیمیرد هنوز باز تا بیکار گردم لمحهای خیره در چشم من حیران شده دست در هر کاری از بیمش زنم در میان کارها پنهان شده قهر کردم چند گه با کلک خویش گفتم این یاد آور یار من است گر دل از این بر کنم,...
-
یک مشت خاک....
چهارشنبه 23 آذر 1390 13:51
سر تا پای خودم را که خلاصه میکنم، میشوم قد یک کف دست خاک که ممکن بود یک تکه آجر باشد توی دیوار یک خانه یا یک قلوه سنگ روی شانه یک کوه یا مشتی سنگریزه، ته ته اقیانوس؛ یا حتی خاک یک گلدان باشد؛ خاک همین گلدان پشت پنجره یک کف دست خاک ممکن است هیچ وقت هیچ اسمی نداشته باشد و تا همیشه، خاک باقی بماند، فقط خاک اما حالا یک کف...
-
خدا...
یکشنبه 20 آذر 1390 01:45
دلم گرفته ازین لحظه های بارانی نشسته در نفسم موج صد پریشانی هوای غربت ما را کسی نمی داند هوای غربت ما را تویی که می دانی ببین که پر ز سکوتم در این هوای غریب ببین سکوت درونم ، سکوت طوفانی به آسمان تو دیگر نمی رسد دستم بگیر دست مرا ای خدای نورانی اگر چه دست تهی آمدم به درگاهت دلم پر است. پر از ربنای عرفانی این عکسو...
-
کسی شبیه تو اصلا در این حوالی نیست …
پنجشنبه 17 آذر 1390 02:53
و آسمان نگاهی که پر از زلالی نیست کسی شبیه تو اصلا در این حوالی نیست … غروب کرد غزل با خدا نگهدارت هنوز زمزمه هایم رو به راه وعالی نیست … چگونه پر بگشایم به سوی فرداها؟ که شوق پر زدنم با شکسته بالی نیست … ورق بزن تمام روز های خیسم را ببین عزیز !!!جز دوری ات ملالی نیست … طلوع کن که دل از انتظار لبریز است مگو برای رسیدن...